اژدهای آتشین عشق در دلم زبانه میکشد
پنجشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۰۱ ق.ظ
اژدهای آتشین عشق در دلم زبانه میکشد،
غوغای بیامانش جانم را به آشوب میکشد.
هر لحظه بیشتر از پیش تو را به یاد میآورم،
هر روز که میگذرد، دلتنگیام بیشتر میشود.
چشمانت چون دو ستاره در آسمان دلم میدرخشند،
لبخندت شادی بیپایانی به من هدیه میکند.
تو خورشید زندگیام هستی، نور امید من،
بدون تو زندگیام تاریک و بیمعناست.
عشق تو چون شراب گوارایی در جانم جریان دارد،
این عشق هرگز از دل و جانم بیرون نخواهد رفت.
تو تمام وجودم را پر کردهای، تو همه چیز منی،
تو بخش جداییناپذیر از هستی من هستی.
با هر نفس که میکشم، عشق تو را حس میکنم،
با هر قدمی که برمیدارم، سایهات را میبینم.
تو همهچیز و همهکس منی، تو تنها معنای زندگیام هستی،
بدون تو لحظهای نمیتوانم زندگی کنم.
لمس کوچکت تک تک سلولهای وجودم را میلرزاند.
تو تنها کسی هستی که میتواند مرا به آرامش برساند،
تو تنها کسی هستی که میتواند قلب مرا به تپش وادارد
- ۰۳/۰۳/۱۰