خمودِ جان فرسا بار سنگین فراق بر دوشم نهاده
سه شنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۴۸ ب.ظ
خمودِ جان فرسا
بار سنگین فراق بر دوشم نهادهخسته شد روح از این جدایی طولانی
پر کشید و رفت، به سوی دیگر فلانیدلم در پی آوای آشنای قدم های او
آوار گشته در این سکون کرخت و دلسردپریشان و پریشان تر میشوم هر لحظه
در انتظار بازگشتی که دیگر نخواهد بودآه از این غربت بیپایان
این ناله بیپایان غم و اندوهدیگر توان ندارم برای پاییدن رفتنش
چه بر سرم آمده از این جدایی سخت؟نالم به آسمان ها، اما هیچ کس نمیشنود
سوز دل را، جز بیکسی و بیقراریخسته شدم از این دلتنگی بیپایان
خسته شدم، و او رفت، و من ماندم در حسرت
توجه همگی لینک ها سالم است بعضی لینک ها قند شکن (و-ی پی-ان) میخواهد روشن کن
- ۰۳/۰۳/۰۱
