دوستدارم همچون عاشق مجنون
چهارشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۴۷ ق.ظ
دوستدارم همچون عاشق مجنون
کام دل از لبان تو بستانم چون
در نگاهت جان و جهان میبینم
کل هستی در دست توست چون
وای از آن نگاه قدرت نمای تو
وای از آن لبان دل ربای تو
ای خدای زیبایی و هنر
زیبای من در هر لحظه پیش من بنشین
تو مرا مست و شیدا ساختی
با نگاهت جانم را برداختی
با لبخند شیرینت مرا افسون کردی
با چشمان سحرآمیزت دل را جادو کردی
وای که چقدر زیبا و دلربایی
وای که چقدر دل را میربایی
چشمان تو آیینه ی روح توست
دل من اسیر تو شده است
اما حال که دل تو را نمیبینم
آرزوی تو را در دل نمیپرورم
دلم چون شب تار گشته است
عشق من مانند بهار رفته است
تو که همه جهانم بودی
حال همه چیز در من مرده است
جان و دل من همچو گلی پژمرده است
عشق من چون شاخه ای شکسته است
هر کجا که میروم تو را میبینم
هر کجا که مینگرم تو را میجویم
اما تو دیگر در آنجا نیستی
قلب من از درد تو میسوزد
- ۰۳/۰۳/۱۶