بیت ناز

بیت ناز وبی برای همه دوستان

بیت ناز

بیت ناز وبی برای همه دوستان

سلام خوش آمدید

۱۱۷ مطلب در خرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

عشق بی‌پایان

عشقت در وجودم ریشه دوانده است
و دوستت داشتن به جزئی جدایی‌ناپذیر از من تبدیل شده است.

هر بار که به تو می‌اندیشم،
قلبم از شدت احساس لبریز می‌شود.

هر لحظه که در کنارت هستم،
آرامش و سکون خاصی به من دست می‌دهد.

هر بار که نگاهت را در چشمانم می‌یابم،
دنیای پر از امید و آرزو را در آن می‌بینم.

عشق تو مانند آفتاب در وجودم می‌تابد
و زندگی را برایم روشن و زیبا می‌کند.

بدون تو، هیچ چیز برایم ارزش و معنا ندارد
و تنها تو هستی که می‌توانی مرا سیراب کنی.

عشق تو همانند رودی پرجریان است
که همواره جاری و زلال است.

دوستت دارم زیاد، همیشه و تا ابد،
چرا که تو تنها عشق و زندگی من هستی

  • ۰۲ خرداد ۰۳ ، ۱۷:۰۶
  • Ms. Negar

دیگر بدون تو

دیگر بدون تو نمی‌توانم زندگی کنم،
تو تنها مایه حیات و معنای وجود من هستی.

هر لحظه که از کنارم دور می‌شوی،
دلم به تپش می‌افتد و دلتنگی‌ام شدت می‌گیرد.

بدون تو، روزها سرد و بی‌روح می‌گذرند
و شب‌ها طاقت‌فرسا و بی‌پایان می‌شوند.

تو گرمای وجودت را به قلب من بخشیده‌ای
و حضورت، زندگی را برایم معنادار کرده است.

دیگر نمی‌توانم به زندگی ادامه دهم،
اگر تو در کنارم نباشی و دستانت را در دست من نگیری.

تو تمام هستی و زندگی من هستی،
بدون تو، من هیچ و نابود خواهم شد.

پس هرگز از من دور نشو، همیشه با من باش،
زیرا دیگر بدون تو نمی‌توانم

  • ۰۲ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۳۹
  • Ms. Negar

من و عشق تو

در هر نگاهی که به تو می‌اندازم،
عشق تو را در چشمان تو می‌بینم.

هر بار که صدای زیبایت را می‌شنوم،
آهنگ دل‌نشین عشق را زمزمه می‌کند.

هر بار که دستان مهربانت را لمس می‌کنم،
گرمای عشقت را در آن احساس می‌کنم.

هر بار که در کنارت قرار می‌گیرم،
آرامش و امنیت عشق را درونم می‌یابم.

تو تنها کسی هستی که قلبم را تسخیر کرده‌ای
و آن را با عشق خود پر کرده‌ای.

با تو، زندگی معنا و مفهوم دیگری پیدا می‌کند
و عشق رنگ و بویی متفاوت می‌گیرد.

تو تنها کسی هستی که می‌تواند مرا سیراب کند
و دل‌تنگی‌های مرا با مهر و محبتت پر کند.

تو عشق من هستی و من عاشق تو

  • ۰۲ خرداد ۰۳ ، ۱۴:۳۶
  • Ms. Negar

رد پای تو

در هر جا که می‌نگرم
رد پای تو را می‌بینم

بر روی شنزارهای ساحل
نشانی از گام های تو هست

بر روی برگ های زرد پاییزی
رد قدم های تو خودنمایی می‌کند

بر فراز بلندای کوه ها
نقش کفش هایت نمایان است

حتی بر روی ابرها
اثری از وجود تو پیداست

گویی تو در هر لحظه
در همه جا حضور داری

هر کجا که قدم بردارم
رد پای تو را می‌بینم

در این میان تنها من نیستم
که به دنبال تو می‌گردم

بلکه تمام طبیعت
در انتظار بازگشت تو است

آنجا که تو نیستی
همه چیز بی‌روح و سرد است

اما به محض حضور تو
همه چیز جان می‌گیرد

رد پای تو نشان از عشق تو به این سرزمین دارد
و من مشتاقانه در انتظار روزی هستم
که دوباره آن را ببینم

  • ۰۱ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۰۵
  • Ms. Negar

آرزویت

آرزویت همچون پروانه ای
بر بال های رؤیا پرواز می‌کند

می‌پرد از یک شاخه به شاخه دیگر
در جستجوی باغی زیبا و آشنا

گاهی بر روی گل های رنگارنگ
به آرامی فرود می‌آید

و در آن لحظات
آرام و قرار می‌گیرد

اما لحظاتی بعد
دوباره به پرواز درمی‌آید

به دنبال شکوفه هایی می‌گردد
که بوی دلپذیر آنها را می‌شنود

آرزویت چون پروانه ای است
که در پی یافتن آرامش و زیبایی است

زمانی که آن را می‌یابد
بال های رنگارنگش را می‌گشاید

و در نهایت آرامش
بر روی آن می‌نشیند

آرزویت همچون پروانه ای زیباست
که نشان از آرزوهای پنهان درون توست

آرزوهایی که با امید و صبوری
به دنبال تحقق آنها می‌گردی

امیدوارم این متن زیبا و احساسی مورد پسندتان قرار بگیرد

  • ۰۱ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۰۱
  • Ms. Negar

نفسم به نفسته

نفسم به نفست گره خورده است
مانند پروانه ای که به شعله ای چسبیده باشد

هر نفس که می‌کشم
با نفست همراه می‌شود

گویی همه ی وجودم
تنها برای نفسیدن با تو آفریده شده است

نفسم به نفست گره خورده است
چون بدون تو نفس کشیدن معنایی ندارد

به هر سو که می‌روم
تو همراه من هستی
در هر جا که می‌نشینم
بوی تو را می‌شنوم

نفسم به نفست گره خورده است
چون تو در هر لحظه از زندگی من حضور داری

هر نیم نگاهت
همچون باد صبحگاهی است
که جان خسته ام را می‌زداید

هر لبخندت
چون آفتاب بهاری است
که بر دل یخ زده ام می‌تابد

نفسم به نفست گره خورده است
چون تو تنها منبع حیات من هستی

تو نه تنها نفس من،
بلکه تمام وجود من هستی

  • ۰۱ خرداد ۰۳ ، ۲۰:۵۹
  • Ms. Negar
آوای تو ناگهان در این سکوت کر آوای تو طنین انداخت پیچید در فضا نوای دلنشین و آشنایت چون نوای عاشقانه ای که در دل های عاشق طنین می اندازد تمام وجودم را لرزاند و به وجد آورد گویی بر پرده ی جان آهنگی نواخته شد که همه ی رنج ها را از یادم برد و تنها حضور تو را احساس کردم آوای تو مثل نسیمی بود که بر دل افسرده ام وزید و آرامشی تازه به جانم بخشید آوای تو چون طراوت بهار جانی دوباره به من عطا کرد و شور و شوقی تازه در قلبم برانگیخت آوای تو بلندای آسمان را به آغوش کشید و دل مرا به پرواز در آورد آوای تو سرشار از عشق و محبت نوای زندگی است که همه ی تاریکی ها را به نور مبدل می سازد
  • ۰۱ خرداد ۰۳ ، ۲۰:۵۸
  • Ms. Negar

کاش درکم می‌کردی...

کاش آن عمق نگاهم را می‌فهمیدی
و آن سوز درونی را که پنهان می‌کردم.

کاش می‌دیدی چگونه در پس این سکوت،
قلبی می‌تپد که تنها خواهان درک توست.

کاش می‌شنیدی آن نجوای آهسته را،
که پشت این فاصله ها، به سویت پرواز می‌کند.

کاش لمس می‌کردی آن دست های مشتاق را،
که برای تو به سوی آسمان دراز شده اند.

کاش درک می‌کردی آن دل مضطرب را،
که در انتظار تو، آرام نمی‌گیرد.

کاش می‌فهمیدی چه بر سر من آمده است
از این غربت و جدایی که تو نمی‌بینی.

آه، کاش درکم می‌کردی، تا شاید بدانی
چقدر محتاج درک تو هستم، و چقدر تنهام.

کاش می‌دانستی چقدر به تو وابسته ام،
و چقدر چشم به راه بازگشت توام

  • ۰۱ خرداد ۰۳ ، ۲۰:۴۹
  • Ms. Negar

خمودِ جان فرسا
بار سنگین فراق بر دوشم نهاده

خسته شد روح از این جدایی طولانی
پر کشید و رفت، به سوی دیگر فلانی

دلم در پی آوای آشنای قدم های او
آوار گشته در این سکون کرخت و دلسرد

پریشان و پریشان تر می‌شوم هر لحظه
در انتظار بازگشتی که دیگر نخواهد بود

آه از این غربت بی‌پایان
این ناله بی‌پایان غم و اندوه

دیگر توان ندارم برای پاییدن رفتنش
چه بر سرم آمده از این جدایی سخت؟

نالم به آسمان ها، اما هیچ کس نمی‌شنود
سوز دل را، جز بی‌کسی و بی‌قراری

خسته شدم از این دل‌تنگی بی‌پایان
خسته شدم، و او رفت، و من ماندم در حسرت

  • ۰۱ خرداد ۰۳ ، ۲۰:۴۸
  • Ms. Negar

دیدار تو
چون نسیم بهاری
می‌وزد بر دلم

نگاهت
همچون نور خورشید
روشنی می‌بخشد به جانم

لمس دستانت
مثل باران بهاری
تشنگی روحم را سیراب می‌کند

صدای زیبایت
آوای دلنشین مرغان
که نجوای گوش نوازی دارد

دیدارت
پایان شب تاریک
و آغاز روزی پر امید است

در این دیدار
غم ها به فراموشی می‌سپارم
و تنها شادی و آرامش می‌یابم

دیدار تو
همچون بهارِ جان است
که زندگی تازه می‌بخشد به قلبم

  • ۰۱ خرداد ۰۳ ، ۲۰:۴۸
  • Ms. Negar
نویسندگان
پیوندها